عاشقي

متن مرتبط با «تناقض در قرآن» در سایت عاشقي نوشته شده است

برادرم يک موسيقي دان است

  • برادرم یک موسیقی دان است ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 100/11/16 11:46 عصر هوالرحمن برادرم یک موسیقی دان است . نزدیک چهل سال دارد و سه چهارم عمرش در نت و ساز و آواز گذشته . او بر هر نوع سازی مسلط و سوار است اما ساز تخصصی اش پیانو ، کلارینت و ساکسیفون است . فاصله سنی من با او زیاد است ، چیزی حدود بیست سال ! برادرم یک موسیقی دان است و من تازه چهار سال است که آهنگ گوش می دهم ! از چهارسال قبل شروع شد ، تا پیش از آن اصلا آهنگ گوش نمی کردم ، چه با کلام چه بی کلام ... تصمیم خودم بود و بخاطر عقاید مذهبی نبود . تا چهار سال پیش آنقدر مشغول زندگی ِ به هم گره خورده بودم که ترجیح می دادم بنشینم در سکوت کامل ، پرده ها را بکشم و به همهمه ی درونم گوش کنم . همه چیز از سر و کول هم بالا برود و من نگاه کنم . گاهی از فرط کلافگی فریاد بکشم " بسه دیگه " و با دست هایی که روی گوش هایم فشارشان می دادم سرم را توی بالشت فرو کنم و فریاد بکشم یا گاهی از فرط استیصال زانو هایم را بغل کنم و بیش از پیش ، بی پناه به کنج تاریک کز کنم . کاش لااقل وقتی گوش هایم را می گرفتم از صدا کم می شد اما صدا ، منشا بیرونی نداشت که بیاید و بپیچد به پیچ و خم گوش و راهش تا صماخ پیدا کند . منشا صدا هرچه بود درونم بود . نه منبعش می دانستم و نه اینکه چطور می شنوم ! از کجا می شنوم . صدا یا باید از فرستنده قطع می شد یا از گیرنده ! کاش لااقل گوش هایم خون می آمدند ! کاش دردی ، نمودی داشت . من درد می کشیدم و هر روز فرسوده تر می شدم تا آنکه چهارسال پیش وقتی هنوز کلاس های گواهینامه ام تمام نشده بود ، ماشین ِ اولم آمد . دست دوم بود تا به عقیده ی پدرم بکوبم به در و دیوار و دلم نسوزد و رانندگی را خوب بلد شو, ...ادامه مطلب

  • سندرم سروتونين

  • سندرم سروتونین ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 100/11/16 11:48 عصر  هوالرحمن داشتم در مورد سندرم سروتونین می خوندم . چیزی که دیروز در موردش با یک متخصص صحبت می کردم و داشت برام روش جایگزینی دارو های دوز بالایی که به این ماده مربوطند رو توضیح می داد . غالبا سروتونین رو به هورمون شادی و نشاط و کمبودش رو به افسردگی می شناسند !  داشتم به اوج ِ غمی فکر می کردم که درد گرفته باشه و این دقیقا همون افسرده ای بود که مدت ها از شدت افسردگی به فکر جدی خودکشی بود و سندرم سروتونین گرفته بود اما درمان نشده بود ، حتی ذره ای از افسردگیش کم نشده بود ... این یعنی غمی که درد گرفته باشه !  خود افسردگی یه درده سندرم سروتونین درد دیگه  داشتم فکر می کردم وقتی تو سندرم سروتونین ، عملا با این ماده مسموم میشی یعنی کمبودی نیست و وقتی علایم ماژور دپرشن هنوز به همون شدت پا برجا هستند یعنی ته نا امیدی !  یعنی دارو افاقه نکرده یعنی .... #ساجده_شیرین_فرد  و چقدر حرف و چقدر سوال ! و همه این گفت و شنود ها با چاشنی ادبیات از ذهن منی است که هنوز آگاهی کافی درموردش ندارم و صرفا با ادبیات خواستم ذهنم را خالی کنم ! مسلما هرکدام دلایلی دارند و درمان هایی اما این متن خودش صرفا آرایه ای است تحت عنوان دلیلی شاعرانه و غالبا غیر واقعی برای پدیده هاکلمات کلیدی : بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مادر ......

  • مادر ...... ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 96/12/18 12:45 صبح هوالرحمن الرحیم علم فقه نخوانده ام ، کفایه و مکاسب و خیارات پاس نکرده ام ، حتی سطوح حزوی را نیز نمی دانیم از یک تا سه است یا از سه تا یک ... لکن یک چیز می دانم ... اگر نظر من را بخواهید می گویم به یقین نماز آیات مشابه نامش نشانگر یکی از برترین آیات خداوندی  ، , ...ادامه مطلب

  • عاشقي سخت است :| در عين اينکه خر نيز هست!

  • عاشقی سخت است :| در عین اینکه خر نیز هست! ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 96/8/27 5:29 عصر بسم الله الرحمن الرحیم از آنجایی که گویند انسان ، مرد سختی هاست که " ولقد خلقنا الانسان فی کبد " که اگر کبدی هم هست " لا یکلف الله نفسا الا وسعها "یی کنارش آمده و مطمئنا تو می توانی از پسش بر آیی ؛ دوستان ما بر آن شدند که خود را در سخت ترین شرایط آزموده و ثابت کنند که مرد همین روز های سختند و با تمام دخترانگی هاشان نه تنها خم به ابرو نمی آورند که سخت می جنگند و می جنگند و می جنگند و دیگران را هم چه داوطلبانه و چه به زور می جنگانند :| ... از آنجایی که همنشین خوب نیز ، به از هم نشین بد است و یار خوب عطرش را در جان و نهاد آدمی جاودان می کند ، از این سخت جانی دوستان هم چیزی به ما رسیده و شاید از سخت جانی ما نیز هم ...  فلذا شنیده بودیم زندگی این روز ها سخت است لکن اصلا گمان نمی کردم برهه ی خطیر عاشقی در زندگی نیز هم ، دستخوش این سختی ها شده باشد خلاصه ی کلام اینکه با وجود پیشرفت عظیم تکنولوژی و انقلاب عصر ارتباطات ، عاشقی معقوله ای شده است بسی سخت که یک جنگنده ! سنگی را ته چاهی می اندازد که ما بیست نفر نتوانستیم دست به دست هم دهیم به مهر تا درش بیاوریم ! فلذا از همین تریبون خواهشمندیم در عشق در نگاه اول حواستان را بسیار جمع کنید و همان گوشه موشه های نگاه اول و, ...ادامه مطلب

  • در آستانه ي فصلي سرد

  • در آستانه ی فصلی سرد ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 96/10/17 10:46 عصر بسم الله الرحمن الرحیم تمام روز های هفته ی گذشته به سوال کردن از مغازه ی کوچک گلفروشی سر کوچه گذشت ...  هر روز صبح به شوق خبر آمدن نرگس ، چند دقیقه ای زودتر بیرون می رفتم و پیش از سوار شدن به سرویس ، سراغ دسته چشم های منتظر را می گرفتم .. هر روز هفته ی پیش با جان و دل به انتظار نرگس گذشت ... اگر هم صبحی بود که سوالی نمی پرسیدم و جای خالی نرگس های همان سطل زرد پلاستیکی گوشه ی ویترین شیشه ای مغازه گویای ادامه ی این انتظار بود ، لبخندی نثار شده و سلامی به گرمی ، می شد تحفه و آغاز آن روز پدر مهربان گل های پشت هم صف کشیده ... حتی اگر شرم نبود ِنرگس ، گونه های صبای عاشق را تر می کرد و نم باران می زد ، با آنکه هیچ چیز نرگس نمی شد اما ، عطر رز ، لیلیم ، آلسترومریا یا هر زیبا گل دیگری را می دادم به دستش تا رایحه افشاند .. تا بگردد در شهر ، تا سر زند به هر کوی ...  رایحه ی انتظار نرگس ها ...  نرگس ، هم خودش و هم انتظارش دوست داشتنی و قابل احترام بود ... نرگس در آستانه ی فصلی سرد چشم می گشود ، در بیداد نا امیدی ِ خاکی که حسرت دانه ای را در دلش می پرورید و سرمای بی رحم زمستان ، دلش را سرد و سرد تر می کرد ... نرگس ، درست کودکی بود که پس از مدت ها ، جوانه ی بودنش در وجود مادری که تمام این, ...ادامه مطلب

  • درد نامه

  • درد نامه ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 96/10/21 2:17 صبح بسم الله الرحمن الرحیم می دانی چیست ؟! نوشتن همیشه مرهمی بر حرف های ناگفته ای بود که همیشه در سینه پنهانشان می کردم ... یک وبلاگ قدیمی هم می شد سنگ صبور نوشته های چندین و چند ساله ...  می دانی چیست ؟! همیشه از کنارم رد می شدند و متن ها و قلمم را تحسین می کردند ، گه گاه خون دل نوشته ها می شد برگزیده ی این مجله و آن مجله و گه گاه ... اما هیچ وقت ، هیچ وقت و هیچ گاه کسی ندانست تا نشستن به انتظار خوابیدن همه ، برای باز کردن یک لب تاب قدیمی و خریدن یک خواب آرام به بهای اشک ریختن به پشت همین کلید هایی که تند تند رویشان می زنم چقدر درد دارد ... هیچ کس نفهمید که من هیچ گاه تایپ سریع ده انگشتی را در هیچ کلاسی نیاموختم ...  هیچ کس نفهمید که ناخودآگاه دانستن جای کلید ها ، حاصل شب بیداری هایی به درد است ...  به دردی که هیچ کس نفهمید ... هیچ کس نفهمید پف زیر چشم هایم ، صبح ها از بی خوابی دیشب نیست ... هیچ کس درد ِ خواب های نداشته ی این سالهایم را نفهمید ... هیچ کس ...  می دانی چیست ؟! یک وقت هایی اد لیستت هرچقدر بلند و کانتکت هایت هرچقدر بیشتر باشند ، تنها تری ... هی متن هایت را فروارد می کنی و هی برایت استیکر آفرین و احسنت و واااو وِری گود می فرستند ، جماعتی که حوصله ی تایپ کردن نیز هم ندارند ... این جماعت حوصله ی خودشان را هم ندا, ...ادامه مطلب

  • درد ناک

  • درد ناک ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 96/6/10 1:44 صبح بسم الله الرحمن الرحیم بعضی زخم ها سطحیند ، به سادگی یک خراش ... یک خراش کوچک که حتی متوجه به وجود آمدنش هم نمی شوی ...  رهایش می کنی به حال خودش و خودش آرام آرام مرهم خوب شدن را به جان می خرد و آرام آرام انگار نه انگار که آسیبی به میان گوشت و پوست و استخوانت رسیده ... جایش نمی ماند .. آ, ...ادامه مطلب

  • ميخوام هنوزم همونقدر دوستت داشته باشم

  • بسم الله الرحمن الرحيم ... براي آدما درکش سخته ،خيلي سخته ...اينکه تو يهو وسط قه قهه هات ، اشک روي گونه هات ميچکه يا اينکه چند ثانيه بعد از يه بگو بخند طولاني ميري يه گوشه و ميري تو لک خودت ...درکش سخته و از اون جهت که نمي فهمننش اسمشو ميزارن جن, ...ادامه مطلب

  • هرکسي را در آغوش مي کشم ، به دنبال عطر تو !

  • بسم الله الرحمن الرحيم  گويي صداي دلي شکسته مي آيد ...گويي صداي قدي خميده مي آيد ...گويي مي رسد به گوش ، صداي اشک هاي بي وقفه ...آرام آرام ، گام هاي سنگين ، خسته ، شکسته ...نفس هاي کوتاه و بريده ...مرا چه شده است ؟!مرا چه شده است که تمام طول مسير را با بغضي پيمودم ، بسي نا آشنابسي غريب ...اين غربت ، حس بيگانگي نبود ،  نه ، نه ... گويي اين غربت از جنس آشنايي است ...تا کي بايد مرا اشک هايي باشد در چشم ، حلقه شده  ...پس کي ؟! کي مي رسد زماني که اين بغض نا آشنا ، دست بردارد از گريبانم ...کي به سر مي رسد اين خفگي ...سنگين و آرام ...گام هايي که بر زمين کشيده مي شوند ، گويي جاني را در اين تن نمانده که بلند کند  گام هايش ...گويي اين تن ، بي رمق مانده ، گويي دلي است که مي کشد به دندان تني را که نگاهت به عقب بازمي گردد جز بي اختياري نمي بيني ...اصلا چه شد که حال من اينجا ، در اين آستان ايستاده ام ... ؟!چرا هرچه اين قطار تند تر مي دود و من صفحه هاي کوير را تند تر با چشمانم به عقب ورق مي زنم ، دلي تنگ تر مي شود ... دلي که گويي حال عاجز مانده زبانش ز وصف ..بغض هي , ...ادامه مطلب

  • غوغاي درد

  • بسم الله الرحمن الرحيم   تمام مدت انتظار ، اضطرابي در دل ، بلوا مي کرد ...برايش حمد مي خواندم ، آيه الکرسي ...ديگر نه برايم تصادف مادرم مهم بود و نه ضربه اي که به سرش خورده بود ...نه حتي شوک وارده به مادرم ... فرياد هاي دختر در سرم بود ... از ته دل داد مي زد ، از ته دل طلب مي کرد مرگش را ...چه شده بود ؟! چه شده بود که دختري به اين زيبايي و جواني ، درست زماني که مردي چشم به راه اوست تا به نامش شود ، هرچه قرص دارد به يکباره سر کشد ؟!قلبم در فشار بود ،حال او را مي فهميدم ، مي دانستم ، حال او را خوانده بودم ، امتحان داده بودم ...دردش را مي دانستم ...دختر جوان زيبا رويي که حال حتي روي پاي خود هم نمي تواند بايستد ،حال حتي تا بيمارستان جانش نمي ماند و اينجا ، درست در يکي از درمانگاه هاي کوچه پس کوچه ها بايد اقدامات اوليه اش انجام مي شد تا منتقل شود ... ديشب ،شب دردناکي بودشبي که صبحش هنوز که هنوز است ، نرسيده و مندر حسرت آنکه چرا سرش را در آغوش نکشيدم تا آرام گريه کند ؟!, ...ادامه مطلب

  • درد ناک ..

  • *هوالرحمن الرحيم*  زندگي ، زخم بزرگيست بر اين پيکرکه جز درد نيست و تسکينش نيزدرد و درد و درد ...در قوانين هيچ کجاي دنيا ، در هيچ علمي نمي گنجد ، که باران ؛ شور باشد ...لکناين ابر بهاري ، شور مي گريد که نمکي باشد بر اين زخم عميقکه تو خودت نيز ، براي خودت دردي و درد !ــ#چرک_نويس ,دردناک,دردناک ترین جملات,امپول درد ناک ...ادامه مطلب

  • پدر وزن گرفت به نام عشق !

  • هوالرحمن الرحيم  پدري جان داد ؛تنها يک فاعل ندارد !که پدر مي رود و اين جان دختر است که داده مي شود به بهانه اين رفتن ... که دختران ، جان بر کفانند به وادي عشق ...پدري جان داد واينيک جمله ي خبري نيست !عاطفي هم نيست ...اين جمله اي التماسي است ،جمله اي پر ز تمنا ، پر ز چشم هاي خيس ...اين جمله اي شکسته است ، شبه جمله است ...که همين التماس بودکه روز ازلشد بهانه اي براي خلق باران ...که باران باريد ...که التماس باريدکه خدا باريد و باريد ...از آن پس ؛درست پس از اين جمله ي التماسي بود که مقدر شد پس از مرگ ،روح ز تن جدا گردد ... حال ، پدر تنش سرد ِ سرد استو جاي دست هايش بر مو هاي دخترش گرم ... ‍!که شب هاساعت سرگرداني روح هاي عاشقي استکه به دور سوختن پنهاني شمع دختري ،آرام آرام مي گردند ... ديشببوي قدم هاي بابا مي آمد ؛که جنون دويدميان هستي ! ــــــ#س_شيرين_فرد ... مي داني که شديد به دعايت نيازمندم ...مي داني که چشمانم دوخته است به دستان رو به آسمان بلند شده ...مي داني که مومنم به معجزه ي دستانت ...کرامت کن بر من ... بگذارآ, ...ادامه مطلب

  • پسر ها پدري اند ...

  • هوالرحمن الرحيم  گويند که اين دو دست بالا آمده تا پشت سر ؛نزديک گوش ,هنگام نماز يعني که من تمام دنيا را به پشت گوش مي اندازمتا با تو ؛سخن گويم ...قربه الي الله ...و مسلم است که هر پديده اي ,هر اتفاقي ؛صرفا يک اتفاق نيست !که حکمتي دارد که دليل و برهان و حجتي ميانش خفته ... و خدا دو دست را ز تو گرفتآخر تو خود ؛ دنيايي بودي که دنيا در مقابلت , خود شرم مي کرد ...تويي که در آغوش خدا بودي به دنيا چکار داشتي ؟!دست ضرورت نداشت ... بعد همخودت اصرار بر دل داشتي ...دست هاي آسمان را که بستند ..دلت پر کشيد ...بي خود نيست !آخر پسر ها , پدري اند___#س_شيرين_فردصلوا, ...ادامه مطلب

  • تناقض !

  • بسم الله الرحمن الرحيم  بي انگيزه و بي اميد و بي شور و بي رمق به دنبال بهانه اي تلگرام را داشتم آرام آرام زير و رو مي کردم ...به اميد يک بهانه اي که بشود انگيزه و بدود در جان من ...اما جانا ... !چطور به دنبال انگيزه و شور و نشاطي در حالي که اينان بايد ز درون تو جوانه زنند .. !حال که اين خاک حاصل خيز نيست , همين اشک ها کافي است ...انگيزه مي خواهم چکار ؟!__#س_َشيرين_فرد,تناقض قرآن,تناقض بالانجليزي,تناقض القران,تناقض في القران,تناقض در قرآن,تناقض های,تناقض فطحل,تناقض القران والسنة,تناقض به انگلیسی,تناقض عبدالمجيد ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها